كاشكی اون لحظه اخر ، اشكامو تو دیده بودی
كه شاید دلت می سوخت و حالا تو نرفته بودی
حالا بی تو پر دردم ، پر تردیدم و وحشت
بی تو بودن خیلی تلخه ، مثل مرگه توی غربت
همه شبهای بی تو ، اشك حسرت تو چشامه
من كه باورم نمیشه ، شایدم خوابی باهامه !
میدونم بر نمیگردی، می دونم دوستم نداری
تو همیشه دوری از من ، من خزونم ، تو بهاری
كاشكی هر لحظه كه نیستی ،ببینی چقدر ضعیفم
كه شاید دلت بسوزه ، واسه این قلب نحیفم
بی تو بدون مثل مرگه ،مثل مردن توی خوابه
عزیزم، تنهایی سخته ،مثل عشق بی جوابه
اما تو رفتی و حالا ، دیگه هیچكی رو ندارم
مثل ابرای بهاری، شب و روز دارم می بارم
می دونم عشقت بزرگه ، حتی از سرم زیاده
می دونم دلم كوچیكه ، طاقت درد و نداره
اما عاشقی همینه ، اولش خبر نمیده
واسه مردن پیش چشمات ، اون اجازه نمیگیره
رفتی اما تا همیشه ، دل بهونتو می گیره
بی وفایی اما قلبم ، همیشه واست می میره
نظرات شما عزیزان: